انسان خطای آموزگارش را نشناسد، تا آنکه اختلاف [و دیگر نظرات]را بشناسد . [ایّوب علیه السلام]
#شعروباران (گُلهو)
قلب شهر یخ کرده ....
پنج شنبه 93 بهمن 16 , ساعت 5:28 عصر  

دیگر هیچ کسی دلش برای خدا تنگ 

نمیشود 

دیگر کسی زحمت برداشتن تکه ای نان از روی زمین رانمیکشد 

دیگر درویش باکشکول در کوچه های شهرعلی هو نمیکند 

قلب شهر یخ کرده  

ومادران تکه های یخ قلب شهررا 

در نوشابه های گازدار میریزند 

وبه جای شیشه شیر 

به خوردکودکان میدهند 

وپستان مادران 

بوی تعفن روژ

وبوی تعفن لاک ناخن 

وبوی تعفن زیباییهای ساختگی را میدهد 

قلب شهر یخ کرده 

کودک طعم آغوش مادررا نچشیده ودرکالسکه سردزمان 

به پیش میتازد 

سوار براسب بی افسار 

بی علف بی آب بی بنزین 

قلب شهر یخ کرده 

لبهای آویزان مادر نماهای شهر 

زیرتیغ جراحی سه برابرشده 

قلب شهر یخ کرده 

واز دماغهای دست خورده 

سوت قطارباربری خسته شمال جنوب با عمری هشتادساله به گوش میرسد 

قلب شهر یخ کرده 

ومن سردمه 

سردمه چون آهنی که در مسیر تندباد ی در یک شب سرد زمستانی در 

بیابانی درگردنه زالیاب افتاده باشد 

قلب شهر یخ کرده 

مرد سنگینی چشمهایش را

در پر بودن ابروهایش میداندو

خطوط چهره اش را 

باخطوط چهره مادر تنظیم میکند 

وگاهی گونه هایش راگل می اندازد 

قلب شهریخ کرده  

وغبارسردخستگی از دور نمایان است 

ص...امیدی ....

تقدیم به کودکان امروز


نوشته شده توسط #ص_امیدی | نظرات دیگران [ نظر] 
درباره وبلاگ

#شعروباران  (گُلهو)

#ص_امیدی
اوقات شرعی
فهرست اصلی
بازدید امروز: 77 بازدید
بازدید دیروز: 205 بازدید
بازدید کل: 98082 بازدید

شناسنامه
صفحه نخست
پست الکترونیک
پارسی بلاگ
نوشته های پیشین

زمستان 93
بهار 94
تابستان 94
پاییز 94
زمستان 94
بهار 95
تابستان 95
پاییز 95
زمستان 95
تابستان 96
پاییز 96
زمستان 96
بهار 97
لوگوی وبلاگ من

#شعروباران  (گُلهو)
اشتراک در خبرنامه

 
لیست کل یادداشت های این وبلاگ

خودت باش
تو برای من همه چیز هستی
روزهای بارانی اردیبهشت
جادهی بی اناها
خرمشهر
کوچههای کودکی برگردیم
پرندهی خیالم
ابوذر دردها
تو میآیط
چشم انداز درون
مرا در پناه دستانت بگیر
[عناوین آرشیوشده]